اتاق مه

اتاق مه

دیوارهای اتاقم یادآور خاطرات زیادیست . هم خوب هم بد...
با آن بزرگ شده ام...
و حالا دوست دارم اینجا هم اتاقی داشته باشم تا علاوه بر ثبت خاطرات گذشته و حالم، بعضی روزمرگی ها، دیده ها و ذهنیاتی که در جریان نسبتا آرام و بعضاً متلاطم زندگی ام رخ می دهد را ماندگار کنم...


میم.خ

کدام مردی هست که مرد باشد و از راه رفتن زنش پی به خیلی چیزها نبرد؟!!

کلیدر، جلد پنجم، محمود دولت آبادی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۸
میم.خ

شاید سیب های باغچه ی کوچکمان اولین سال حضور را طی می کنند،

اما

سال هاست در دل اهالی این خانه، سیب تازه ای نروییده است...

درخت سیب

عکس از من :)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۷
میم.خ

از قدیم شنیده ایم که گفته اند: آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب... ولی از طرفی دیگر، گفته اند: جلوی ضرر را از هرجا بگیری منفعته...

داستان این روزای ما هم اینطوریست، باید اولی را بیخیال و دومی را بچسبیم...

یکی از دغدغه های این روزا، جدا از مسائل شخصی و درسی، بحران کمبود آب و سایر انرژی ها شده، البته از قبل هم اهل صرفه جویی بودم ولی خوب این روزها تمام تلاشم بر کمتر مصرف کردن است... چراکه به فرزند آینده ام فکر می کنم و همچنین فرزندان او... 

حمامم را کوتاه تر کرده ام، موقع وضو گرفتن و شستن دست و صورت کمتر آب مصرف می کنم... تمام چراغ های اضافی را خاموش می کنم، حتی شارژی که گاهی در پریز برق می ماند و فراموش میشد را هم دیگر فراموش نمیکنم از برق بکشم...

شاید اعصاب خورد کن باشد اما به سایر اعضای خانه نیز میگویم که رعایت کنند...

لطفا شما هم رعایت کنین... بحران جدیست...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۸
میم.خ

قهرمان زندگی من ، کسی ست که لابلای شلوغی های روزمره ذهنش، گمم نمی کند و به بهانه ترافیک پر ازدحام زندگی، مرا انتهای کوچه بن بست جا نمی گذارد...

قهرمان زندگی من جسارت راستگو بودن به چشمانم را بلدست و برای فرار از ندیدن دروغ هایش به سایه ها پناه نمی برد...

قهرمان زندگی من در پی احتمال داشتن فرصت های بهتر، مرا میان بود و نبودش محک نمی زند...

او کاشف منست

نه برهم زننده ام

و من، تا کنون کسی را نیافته ام که توانا به کشف و نواختن قطعه وجودم و شنیدنش باشد

از اینرو قهرمان زندگیم

خودم بوده ام و هستم.

لیلا هژیر

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۱
میم.خ

ماه هاست که با این غذا خو گرفته ایم... :)

غذا

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۳
میم.خ

کدام ساحل دنج پهلوی تو

بشینم پی ردی از بوی تو

صدف تا صدف موج غم با منه

دل تنگمو صخره پس میزنه

ساحل شمالعکس از من :)

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۳
میم.خ

raynolds

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۲۵
میم.خ

توصیه می کنم هیچ وقت نا امید نشین

شاید گیلاسای اون بالا بالاها به دستتون نرسه

اما خدا صداتونو میشنوه و حواسش بهتون هست

ساعتی نمیگذره که یه درخت توت با میوه های رسیده بطوریکه دست کسی هم تا حالا بهش نرسیده، سر راهتون قرار می گیره

من می تونستم میوه های نرسیده ی شاخه های پایین اون درخت گیلاسو بچینم

اما مساله اینجاست که حدِ آرزوم گیلاسهای نرسیده نبود...

آرزوهاتون قشنگ

همّتـــ تون بلند :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۴
میم.خ

پشت پنجره اتاقم یه درخت بلند و سرسبزه... درخت گیـــــــــلاس...

اما حیف که میوه هاش فقط دیده میشن و دستم بهشون نمیرسه...

چقد بده اونی که ادم می خواد صبح تا شب جلو چشمش باشه ولی بدونه دستش بهش نمی رسه...

درخت گیلاس 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۷
میم.خ

سلام دوستان

اگه کتاب متفرقه ی خوب میشناسین پیشنهاد کنید(اگه انتشاراتش رو هم بگید عالیه)، نمایشگاه کتاب نزدیکه...

آها اینم بگم که من اهل کتاب های تاریخی و سیاسی نیستم... زندگینامه هم کم خوندم... 

سپاس

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۴۶
میم.خ