اتاق مه

اتاق مه

دیوارهای اتاقم یادآور خاطرات زیادیست . هم خوب هم بد...
با آن بزرگ شده ام...
و حالا دوست دارم اینجا هم اتاقی داشته باشم تا علاوه بر ثبت خاطرات گذشته و حالم، بعضی روزمرگی ها، دیده ها و ذهنیاتی که در جریان نسبتا آرام و بعضاً متلاطم زندگی ام رخ می دهد را ماندگار کنم...


میم.خ

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

روزهای آخر بهمن ماه سال 93 هم داره تموم میشه... پارسال این موقع در چه حالی بودم و الان...

زندگی ما پر از فراز و نشیب هایی که قسمتیشو با انتخاب خودمون ساختیم و من قسمتی دیگه رو سهم و کار خدا می دونم... اگه بخوای به همه چی فکر کنی و درست پیش بری... زندگی چندان راحت و ساده نیست... وقتایی که می دونی یه سری راه ها هست که هم خودت دوس داری و هم می دونی موفقیت های بعدی رو برات به همراه داره، اما... امادست و بالتو بستس، نمی ذارن و نمیشه اون طور که می خوای انتخاب کنی... یعنی اصلا راهی به اون سمت برات نیست... مثلا نوزادی که در یک خانواده فقیر و غیر منسجم متولد میشه و یه نوزاد دیگه که تو یه خانواده پولدار و منسجم و ایده آل... اون بچه باید خیییییلی تلاش کنه... از خییییییلی چیزا بگذره تا بتونه به چیزهایی برسه که این بچه خانواده دار از همون اول داشته... و اگه تلاش هر دو مساوی باشه همیشه این تفاوت و برتری یکی به دیگری وجود داره... و اینجاست که آدما میگن... خدایا چرا؟ 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۵۶
میم.خ

کم کم دارم بزرگ میشم...

دارم تصمیمای بزرگ واسه زندگیم میگیرم...

هرچند می دونم راه های خیلی سختی پیش روم خواهد بود... ولی میخوام برم جلو...

موندن یعنی فقط درجا زدن... و من از این نوع درجا زدن خوشم نمیاد...

ولی باید فعلا خیلی تحقیق کنم... مشورت کنم... کار کنم... درس بخونم... خیلی کار دارم... خیلی...

خدایا تنهام نذار...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۱۱
میم.خ