اتاق مه

اتاق مه

دیوارهای اتاقم یادآور خاطرات زیادیست . هم خوب هم بد...
با آن بزرگ شده ام...
و حالا دوست دارم اینجا هم اتاقی داشته باشم تا علاوه بر ثبت خاطرات گذشته و حالم، بعضی روزمرگی ها، دیده ها و ذهنیاتی که در جریان نسبتا آرام و بعضاً متلاطم زندگی ام رخ می دهد را ماندگار کنم...


میم.خ

۱۵ مطلب با موضوع «نوشته های ناتنی» ثبت شده است

-یه لیوان از تو اون کابینته بردار.
-خب.
-پرتش کن زمین.
-خب.
-شکست؟
-آره.
-حالا ازش عذر خواهی کن.
-ببخشید لیوان منظوری نداشتم.
-دوباره درست شد؟
-نه
-متوجه میشی؟ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۲
میم.خ

جانی و

جهانی و

جهان

با تو

خوش است...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۲:۴۷
میم.خ

مرا

پیش از این

بسیار کشته اند

به جرم کلماتی که برای اولاد آدمی آورده ام به راه.

سخت است زاده ی هزاره ی باران باشی وُ

تشنه بمیری.

العطش

"سید علی صالحی"

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۶
میم.خ

کدام مردی هست که مرد باشد و از راه رفتن زنش پی به خیلی چیزها نبرد؟!!

کلیدر، جلد پنجم، محمود دولت آبادی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۸
میم.خ

قهرمان زندگی من ، کسی ست که لابلای شلوغی های روزمره ذهنش، گمم نمی کند و به بهانه ترافیک پر ازدحام زندگی، مرا انتهای کوچه بن بست جا نمی گذارد...

قهرمان زندگی من جسارت راستگو بودن به چشمانم را بلدست و برای فرار از ندیدن دروغ هایش به سایه ها پناه نمی برد...

قهرمان زندگی من در پی احتمال داشتن فرصت های بهتر، مرا میان بود و نبودش محک نمی زند...

او کاشف منست

نه برهم زننده ام

و من، تا کنون کسی را نیافته ام که توانا به کشف و نواختن قطعه وجودم و شنیدنش باشد

از اینرو قهرمان زندگیم

خودم بوده ام و هستم.

لیلا هژیر

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۱
میم.خ

کدام ساحل دنج پهلوی تو

بشینم پی ردی از بوی تو

صدف تا صدف موج غم با منه

دل تنگمو صخره پس میزنه

ساحل شمالعکس از من :)

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۳
میم.خ

گرفتاری این دنیا در این است که نادان از کار خود اطمینان دارد و دانا از کار خود مطمئن نیست! 

-برتراند راسل-

نظر شما چیه؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۵۳
میم.خ

آدم گاهی آنقدر تنها می شود

و با خودش حرف می زند که تبدیل می شود به دو نفر

"پاتریک دوویت"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۵
میم.خ

غافلند این خلق و از خود بی خبر

لاجرم گویند عیب یکدیگر

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۵۶
میم.خ

همیشه اینو دوس داشتم :

بار الها...

از کوی تو بیرون نشود

پای خیالم

نکند فرق به حالم...

چه برانی

چه بخوانی

چه به اوجم برسانی

چه به خاکم بکشانی...

نه من آنم که برنجم

نه تو آنی که برانی...

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد...

نروم باز به جایی

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

کس به غیر از تو نخواهم

چه بخواهی... چه نخواهی...

باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۸:۰۰
میم.خ