از قدیم شنیده ایم که گفته اند: آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب... ولی از طرفی دیگر، گفته اند: جلوی ضرر را از هرجا بگیری منفعته...
داستان این روزای ما هم اینطوریست، باید اولی را بیخیال و دومی را بچسبیم...
یکی از دغدغه های این روزا، جدا از مسائل شخصی و درسی، بحران کمبود آب و سایر انرژی ها شده، البته از قبل هم اهل صرفه جویی بودم ولی خوب این روزها تمام تلاشم بر کمتر مصرف کردن است... چراکه به فرزند آینده ام فکر می کنم و همچنین فرزندان او...
حمامم را کوتاه تر کرده ام، موقع وضو گرفتن و شستن دست و صورت کمتر آب مصرف می کنم... تمام چراغ های اضافی را خاموش می کنم، حتی شارژی که گاهی در پریز برق می ماند و فراموش میشد را هم دیگر فراموش نمیکنم از برق بکشم...
شاید اعصاب خورد کن باشد اما به سایر اعضای خانه نیز میگویم که رعایت کنند...
لطفا شما هم رعایت کنین... بحران جدیست...
توصیه می کنم هیچ وقت نا امید نشین
شاید گیلاسای اون بالا بالاها به دستتون نرسه
اما خدا صداتونو میشنوه و حواسش بهتون هست
ساعتی نمیگذره که یه درخت توت با میوه های رسیده بطوریکه دست کسی هم تا حالا بهش نرسیده، سر راهتون قرار می گیره
من می تونستم میوه های نرسیده ی شاخه های پایین اون درخت گیلاسو بچینم
اما مساله اینجاست که حدِ آرزوم گیلاسهای نرسیده نبود...
آرزوهاتون قشنگ
همّتـــ تون بلند :)
سلام دوستان
اگه کتاب متفرقه ی خوب میشناسین پیشنهاد کنید(اگه انتشاراتش رو هم بگید عالیه)، نمایشگاه کتاب نزدیکه...
آها اینم بگم که من اهل کتاب های تاریخی و سیاسی نیستم... زندگینامه هم کم خوندم...
سپاس
بعد از این که هم خوابگاهی های عزیز اقدام به پرورش انواع گل و گیاه نموده اند...
اکنون پدیده ای دیگر...
یک جوجه اردک زشت نیز به جمع ما اضافه شده است...
بدم میاد از این جماعت بیمار
که نشستن بیکار
تا حرف ببافن و بچسبونن به این آدم بینوا
بینوا که می گم فکر نکنین فقط خودمو می گم
این بر می گرده به هرکی که شده طعمه ی همین آدمای بیمارِ بیکارِ بیعار!
94.1.17