اتاق مه

اتاق مه

دیوارهای اتاقم یادآور خاطرات زیادیست . هم خوب هم بد...
با آن بزرگ شده ام...
و حالا دوست دارم اینجا هم اتاقی داشته باشم تا علاوه بر ثبت خاطرات گذشته و حالم، بعضی روزمرگی ها، دیده ها و ذهنیاتی که در جریان نسبتا آرام و بعضاً متلاطم زندگی ام رخ می دهد را ماندگار کنم...


میم.خ

لبخند چای

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۶ ق.ظ

چای داغی برای خودم ریختم...

خیره به فنجان و در انتظار محو شدن بخارهای سپیدِ روییده در قله ی آن...

ناگهان لبخندی از جنس نور چشمانم را نوازش داد...

لبخندی از نور در دل تاریک ترین ساعات شب...

لبخندی از جنس خوب امید... در دل ناامیدترین روزهای ماه...

ناامید از...

و من در آن جلوه ای از امید و بخشندگی را دیدم... لمس کردم... نه با سرانگشتانم بلکه با قلبم... روحم...

خیلی خوب دانستم پیامش را...

بخند عزیز من... بخند...

پیش از آنکه چنین خنده ی عمیقی را از یاد ببری...

پیش از آنکه...

93/5/6 

لبخند چای

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۰۶
میم.خ

لبخند

نظرات  (۳)

۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۰۴ اللهم صل علی محمد و آل محمد

سلام

قشنگ بود

هم مطلبتون و هم نگاهتون

بعضی وقتا میطلبه نگاه ما به اطراف مثبت باشه

موفق باشید

۰۷ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۳ قلمداد ظهور
برای بزرگ شدن باید دل را به دریا زد. دلتـــــــــــ را بزرگ کن؛دریا میشوی.
پاسخ:
دل بزرگ داشتن سخته... شاید اول باید خودت و روحت بزرگ بشه... سعی میکنم اینگونه شوم... :)
چه خال لبی داره چایی ات :))
پاسخ:
دقیــــــــــــــقاً! :)))) دوسش  دارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی