اتاق مه

اتاق مه

دیوارهای اتاقم یادآور خاطرات زیادیست . هم خوب هم بد...
با آن بزرگ شده ام...
و حالا دوست دارم اینجا هم اتاقی داشته باشم تا علاوه بر ثبت خاطرات گذشته و حالم، بعضی روزمرگی ها، دیده ها و ذهنیاتی که در جریان نسبتا آرام و بعضاً متلاطم زندگی ام رخ می دهد را ماندگار کنم...


میم.خ

کما :))

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۲ ق.ظ

خنده انقدر که از این استتوس دوستم خندیدم، دلم می خواد اینجا هم ثبتش کنم.... دمِ دستم باشه هر چند وقت درمیون بخونم بخندم  :

الان بچه شیش ماهه تخت دو نفره داره،

واسش موزیک لایت میذارن با نور کم تا بخوابه،

اونوقت زمان ما میذاشتنمون رو پاهاشون به حالت *سانترفیوژ*!

انقد تکونمون میدادن تا پلاسمای خونمون جدا بشه بریم تو کمااااااا

خوشحالی زیاد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۳
میم.خ

نظرات  (۲)

واقعا همینطوره....
تفاوت بین نسل هاهمینه....
 خدایا
دست بشکند …
پا بشکند .‌‌..
اما ،
اما دل نشکند !
پاسخ:
 ما نه دستمون میشکست نه پامون نه دلمون... مستقیم میرفتیم کما و خلاص :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی