الهی! (2)
دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۰۱ ب.ظ
الهی! از زبانِ محبت خاموش است، حالش همه زبان است!
وَر جان در سرِ دوستی کرد،
شاید که دوست، او را به جای جان است!
غرق شده، آب نبیند،
که گرفتار آن است.
و به روز، چراغ نیفروزند،
که روز خود چراغِ جهان است.
۹۳/۰۲/۰۱