دیوارهای اتاقم یادآور خاطرات زیادیست . هم خوب هم بد... با آن بزرگ شده ام... و حالا دوست دارم اینجا هم اتاقی داشته باشم تا علاوه بر ثبت خاطرات گذشته و حالم، بعضی روزمرگی ها، دیده ها و ذهنیاتی که در جریان نسبتا آرام و بعضاً متلاطم زندگی ام رخ می دهد را ماندگار کنم...
میدونین، بعضی وقتها که حوصله ندارم و مادرم شروع میکنه به حرف زدن یا بهانه گرفتن و...، فکر میکنم یک لحظه خدای نا کرده نباشه، بعد میبینم که حتی بهونه گرفتن هاش هم میتونه شیرین باشه و برای همین لبخند میزنم و گوش میدم. حتی با دوستام هم سعی میکنم همینجور باشم!
پاسخ:
هرچی که شیرین باشه میشه لذت برد بخاطر همون گفتم! مادر بله ولی آدمایی که فقط قصد خودنمایی دارن با حرفاشون و مغز رو می خورن غیر قابل تحمل اند...