چرا مادرا وقت عروسی که میشه می گن این همــــــــــه لباس داری همونا رو بپوش... یکم که غر می زنی می گن اصن فلان جا که کسی تو رو ندید اینجام کسی نمی بینت اصلاً خبری نیست و ... !
خب مادر من لباس نمی خری... نخر! دیگه چرا اینجوری می زنی تو روحیه حساس ما! کی گفته با این طول و عرض و ارتفاعی که من دارم، کسی نمی بینتم؟؟؟ مگه میشـــــــــه؟؟؟ اصلاً ما دوس داریم ببیننمون! چرا اینجوری می گی آخــــه؟! حالا نه اینکه همه زندگیمون خلاصه بشه تو قر و فر و دغدغه های این چنینی! خیر! ولی آدم که هستیم!
خودم می دونم ناراحتیم از دستت به جا نیستا چون اینجوری تو خیلی بیشتر از من باید ازم ناراحت باشی... ولی... :(
+آیکون دختری که نمی دونه چهار عدد عروسی را کجای دلش بگذارد!
 
 
 تو یکی از انتخاب واحدا یکی از بچه های شهرستان دیگه دیر رسیده بود و از طرفی مدیر گروه هم وقت محدودی رو برای امضای برگه ی پیش انتخاب واحد گذاشته بود... خلاصه اینکه این بنده خدا نرسیده بود و از طرفی آموزش نهایتاً تا همون روز برگه ها رو می خواست...
 تو یکی از انتخاب واحدا یکی از بچه های شهرستان دیگه دیر رسیده بود و از طرفی مدیر گروه هم وقت محدودی رو برای امضای برگه ی پیش انتخاب واحد گذاشته بود... خلاصه اینکه این بنده خدا نرسیده بود و از طرفی آموزش نهایتاً تا همون روز برگه ها رو می خواست...
 ولی خداییش کارم حرف نداشت! بازم درخواست بود ولی این یکی چون واقعاً شرایطش سخت بود اینکار. براش انجام دادم.
 ولی خداییش کارم حرف نداشت! بازم درخواست بود ولی این یکی چون واقعاً شرایطش سخت بود اینکار. براش انجام دادم.
 ولی من که حق کسیو ضایع نکردم... اینقدر که این آموزش و مدیر گروها اعصاب مارو به هم ریختن پس چی میشه؟؟؟
 ولی من که حق کسیو ضایع نکردم... اینقدر که این آموزش و مدیر گروها اعصاب مارو به هم ریختن پس چی میشه؟؟؟ 