اتاق مه

اتاق مه

دیوارهای اتاقم یادآور خاطرات زیادیست . هم خوب هم بد...
با آن بزرگ شده ام...
و حالا دوست دارم اینجا هم اتاقی داشته باشم تا علاوه بر ثبت خاطرات گذشته و حالم، بعضی روزمرگی ها، دیده ها و ذهنیاتی که در جریان نسبتا آرام و بعضاً متلاطم زندگی ام رخ می دهد را ماندگار کنم...


میم.خ

وقتی که

دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۶ ب.ظ

وقتی که نه حوصله حرف زدن داری نه شنیدن... ولی برای رعایت ادب مجبوری گوش بدی... جواب بدی...!!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۰۷
میم.خ

نظرات  (۴)

۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۶:۱۹ محمود بنائی
آخ آخ بعضی وقتها سخته :) ولی سعی در فروتن بودن یک حس خوبی میده. یکجوری مثل خوردن چایی بدون قنده ولی اگه بخوایم از همون هم میشه لذت برد!
(عجب مثال سنگینی بود :) )
پاسخ:
من که اصلا نمی تونم شیرینیشو حس کنم!
۱۱ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۳ محمود بنائی
آخه شیرین نیست :) فقط خونسرد باشید وآروم.
میدونین، بعضی وقتها که حوصله ندارم و مادرم شروع میکنه به حرف زدن یا بهانه گرفتن و...، فکر میکنم یک لحظه خدای نا کرده نباشه، بعد میبینم که حتی بهونه گرفتن هاش هم میتونه شیرین باشه و برای همین لبخند میزنم و گوش میدم. حتی با دوستام هم سعی میکنم همینجور باشم!
پاسخ:
هرچی که شیرین باشه میشه لذت برد بخاطر همون گفتم! مادر بله ولی آدمایی که فقط قصد خودنمایی دارن با حرفاشون و مغز رو می خورن غیر قابل تحمل اند... 
اوهوم!

گاهی غیرقابل تحمله!
۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۳:۲۳ بنای با ثوات
خیلی پیش میاد این حالت..
منم خونسرد می مونم تا تموم شه حرفاش..:))
پاسخ:
ولی قبول کن که خیلی حوصله و صبر می خواد... :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی